آخر نشد که عقده از این دل درآورم     موی تورا ز پنجه ی قاتل درآورم

گفتم که نیزه را ز مقابل در آورم    جسم تورا ز چنگ اراذل درآورم

 
گودال تنگ و پیکر تو ریز ریز شد    با یک لباس چکمه ی قاتل تمیز شد

 
هرکس دوید گوشه ی گودال برنگشت    پیراهن از کشاکش جنجال برنگشت

در زیر نعل ها تن پامال برنگشت    چشم کسی ز غارت خلخال برنگشت

 
خنجر را کشید و زنی التماس کرد    یک زن به مرد بد دهنی التماس کرد